Description
معرفی مختصر كتاب
چندین صده قبل از میلاد مسیح در کشور کنونی فرانسه مردمانی زندگی می کردند که به آنها ” گلو ” یا اهالی ” گل ” می گفتند. این مردم با کشاورزی و شکار چرخ زندگی خود را می چرخاندند و همسایه ی شمالی رومی های ستیزه جو و شجاع بودند. روم یکی از بزرگ ترین شهرهای جهان بود و توسط سرداری مقتدر به نام ” سزار ” اداره می شد. آنها همیشه در حال کشور گشایی بودند و تا سال ۵۰ قبل از میلاد همه ی سرزمین های اطرافشان را اشغال کرده بودند. همه ی شهرها و دهکده ها به غیر از دهکده ی کوچک گل، چون مردمان این دهکده بسیار قوی بودند و در برابر رومی ها ایستادگی می کردند. یکی از آهالی گل ” آستریکس ” نام داشت و جنگجویی زیرک، باهوش و قوی بود. استریکس به همراه دوستش ” اوبلیکس ” نیرومند ترین مرد دهکده، همیشه در حال ماجراجویی بود و تمام مأموریت های خطرناک و سخت به آن ها واگذار می شد و افراد مورد اعتماد ” رئیس ماتیکس ” بودند. رئیس ماتیکس، کدخدای دهکده و یک سرباز قدیمی و باوقار بود که روزی با همسرش همسفر شد و برای ملاقات ” هومئوپاتیکس ” برادر خانمش، به شهر روم رفتند. رئیس ماتیکس، اوبلیکس و آستریکس را هم به عنوان محافظ با خود برد. از آنجایی که مردمان روم افرادی مغرور بودند، سر مهمانی شام، رئیس ماتیکس با هومئوپاتیکس که همیشه در حال تعریف از خود و غذاهایشان بود جر و بحث کرد. او گفت که غذاهای دهکده ی گل بهتر از رومی هاست و او را برای صرف تاس کبابی با چاشنی تاج زیتون سزار به گل دعوت کرد. حالا وظیفه ی آستریکس و اوبلیکس بود تا به قصر بزرگ سزار، پادشاه و سردار روم بروند و تاجش را بدزدند و برای ماتیکس بیاورند. اما ورود به قصر سزار غیر ممکن بود و آنها باید نقشه ای می کشیدند. فردای آن روز در همین افکار بودند که ناگهان مردی از قصر خارج شد. آنها با پرس و جو از او می خواستند راه ورود را پیدا کنند. اما مرد تنها راه ورود را در کنیز سزار شدن می دید. یعنی آستریکس و اوبلیکس باید خود را در بازار برده فروش های مخصوص سزار می فروختند تا بتوانند به قصر وارد شوند اما وقتی که به بازار رسیدند، سوتفاهمی پیش آمد و مباشر سزار که خیلی از آن ها خوشش آمد آن ها را برای خود خرید و حالا آستریکس و اوبلیکش باید کاری می کردند که از دست مباشر خلاص شوند و دوباره به بازار برگردند تا خود سزار آنها را بخرد. برای همین نقشه ای کشیدند تا…
خط داستانی:
دهکده داستانی استریکس تنها نقطهای است که در مقابل سزار مقاومت میکند و این مقاومت به دلیل معجون جادویی است که گتافیکس جادوگر دهکده درست میکند. هر شخص با نوشیدن این معجون موقتا دارای قدرت بسیار زیاد و استقامت فوق العاده میگردد. در تمامی داستانهای این مجموعه آستریکس و آوبلیکس به دنبال ایجاد مشکلی وارد ماجرای جدیدی میگردند. معمولا در هر ماجرا یک طرف قضیه رومیها هستند و در طرف دیگر یکی از اقوام مخالف رومیها. آستریکس همیشه قمقمه معجونی همراه خویش دارد و در مشکلات از آن مینوشد، اما اوبلیکس چون در کودکی درون دیگ معجون افتادهاست قدرت دائمی و بسیار عجیبی دارد. رومیها و سایر دشمنان گولیها از وجود این معجون اطلاع دارند و میخواهند به هر ترتیب ممکن فرمول معجون را به دست بیاورند.
شخصیتها و کنایه ها:
تقریبا در تمام داستانهای این مجموعه که استریکس و اوبلیکس با مردم ملل مختلف باستانی روبرو میگردند، کنایات و اشاراتی به اعقاب قرون جدید همان اقوام در داستان مشاهده میگردد. برای مثال در داستان آستریکس و گوتها (اهالی باستانی آلمان) همه گوتها نظامی و بسیار قانونمند هستند. حتی کلاهخودهای گوتها مانند کلاههای آلمانیها در جنگ جهانی دوم است! انگلیسیها در داستان آستریکس در بریتانیا بسیار مبادی آداب و وقت شناس هستند و هر عصر باید آبجو یا آب جوش با قطرهای شیر اضافه میل کنند! تمام مردم اروپا تعطیلات را به اسپانیا میروند. پرتقالیها قد کوتاه و خپل هستند. در شخصیت پردازی بسیاری از شخصیتهای کتاب نیز از شخصیتهای واقعی تقلید شدهاست.
درباره نویسنده
رنه گوسینی (فرانسوی: René Goscinny؛ ۱۴ اوت ۱۹۲۶ – ۵ نوامبر ۱۹۷۷) نویسنده و ویرایشگر کتابهای مصور بود که سری داستانی مصور ماجراهای استریکس را با تصویرگری آلبرت آدرزو، خلق کرد. گوسینی عمده دوران کودکی خود را در آرژانتین، بوینس آیرس، سپری کرد و در یک مدرسه فرانسوی زبان تحصیل کرد. سپس برای مدتی به آمریکا رفت. در آمریکا با موریس کاریکاتوریست بلژیکی آشنا شد. بعد از بازگشت به فرانسه به مدت بیست سال در خلق مجموعه کمیک لوک خوش شانس با موریس همکاری کرد. گوسینی یک مجموعه کتاب کودک با نام نیکولا کوچولو نوشته است.
Reviews
There are no reviews yet.